
1-ورود به شکوفا: آغاز روز با آرامش
ما منتظر دیدار دوباره ایم. با روی باز از فرزند شما استقبال میکنیم تا احساس امنیت و آرامش کند و به تدریج از اضطراب جدایی کاسته شود.
2-بازی آزاد و صبحانه: اتصال ولی هر کس به شیوهی خودش
در این زمان، کودکان فرصت دارند تا با اسباببازیها و محیط اطراف خود بازی کنند. این نوع بازی علاوه بر اینکه به آنها اجازه میدهد تا خلاقیت خود را به کار گیرند، تصمیمگیری کنند و مهارتهای اجتماعی خود را تقویت کنند، این امکان را می دهد تا هر کس روزش را جوری که راحت تر است در کنار ما آغاز کند.
3-نرمش:ارتباط با بدن، آرامسازی و آمادهسازی ذهن و جسم
فعالیت بدنی باعث افزایش جریان خون به مغز و بهبود تمرکز میشود. با موسیقی شاد و حرکات ساده، کودکان را به انجام نرمشهای سبک تشویق میکنیم تا بدن و ذهن آنها آماده شود.
4-حلقه گفتوگو و برنامهریزی: بیان احساسات، تصمیمگیری، تمرین گفتوگو
در این زمان، کودکان به نوبت صحبت میکنند و دیگران به صحبتهای آنها گوش میدهند. این فرآیند در عین حال برنامه ریزی و بازبینی کردن را تقویت میکند، به تقویت مهارتهای ارتباطی و همدلی در کودکان کمک میکند.
5-فعالیت اول: تجربهی متمرکز در زمینه های مختلف
فعالیت هایی مختلفی در این زمان اجرا می شود. گاهی بعضی کودکان بازی های خود را که در زمان بازی آزاد آغاز کرده اند گسترش میدهند. و بعضی هم به فعالیت هایی که مربیان پیشنهاد داده اند می پیوندند. معمولا فعالیت های متمرکز مربوط به پروژه های مختلف در این زمان برای کودکان ارائه می شود.
6-میانوعده: استراحت کوتاه، توجه به بدن
ما در کنار هم میان وعده می خوریم. در مورد چیزهای مختلف گپ میزنیم و به بدن خود توجه می کنیم. این زمان فرصتی است برای استراحت و تجدید انرژی.
7-فعالیت دوم: دوباره کمی متمرکز تر
گاهی فعالیت های قبلی هنوز ادامه دارد. بنابرین یا به ادامه کاری داشتیم انجام میدادیم بر میگردیم، یا فعالیت های جدیدی شروع میکنیم.
8-جمع آوری : کودکان را تشویق میکنیم تا پس از هر فعالیت، وسایل خود را جمعآوری کنند. این کار به آنها یادآوری میکند که مسئولیت دارند و به شناخت نظم در آنها کمک میکند.
9-ناهار: تغذیه، گفتوگوی آرام، حس باهمبودن
در کنار هم غذا میخوریم، گاهی شریک می شویم و در حین آن درباره روز خود صحبت میکنیم. این زمان علاوه بر رسیدگی به تقویت روابط اجتماعی و مهارتهای ارتباطی آنها کمک میکند.
صبح که کودک وارد کلاس میشود، مربی با لبخند و زانو زده به استقبالش میآید و میپرسد: «دوست داری امروز با چی شروع کنی؟» این فقط سلام نیست؛ دعوتیست برای شروع یک روزِ مشترک، همراه با انتخاب و احترام.
در آتلیه، کسی دارد با انگشتهایش رنگ را روی پارچه میکشد. مربی کنارش نشسته، نه فقط برای راهنمایی فنی، بلکه برای همراهی با روند خلقکردن. وقتی او ناامیدانه میگوید: «قشنگ نشد»، مربی فقط میپرسد: «قشنگ یعنی چی؟ برای تو چجوریه؟» برای اینکه هم قضاوت نکرده باشد، هم احساس او را نادیده نگرفته باشد؛ او کمک میکند کودک صدای درونش را بشنود.
در بخش مفاهیم پایه، دیگری با پازل های حروف بازی میکند. مربی که کنارشان نشسته، با پرسیدن سؤالهایی مثل «فکر میکنی این حرف شبیه کجای اسمته؟» یادگیری را به بازی بدل میکند. او دقیق مشاهده میکند تا بفهمد هر کودک چطور یاد میگیرد، و همانطور با او همراه میشود.
در فضای بلاک و آجره، بچهها با لگو و آجره مشغولاند. برج ریخته و یکی عصبانی است. مربی بدون دخالت فوری، کمی مکث میکند و میگوید: «میخوای دربارهش حرف بزنی؟» اینجا، شکست هم جزو یادگیری است، و مربیها به جای نجات دادن، مهارتهای کنار آمدن را پرورش میدهند.
در گوشه بازیهای نمایشی، بچهها دارند «خانه» بازی میکنند. یکی مادر شده، و دیگری دکتر. مربی داخل بازی میرود، بدون مدیریت بازی را در دست بگیرد. شاید بپرسد: «امروز غذا چی پختی؟»، یا «وقتی بچهام گریه میکند، چی کار کردی؟» بازی تبدیل به تمرین احساس، نقش، و گفتگو میشود.
در گوشه آرامش، فضای آرام کلاس، وقتی کودکی خودش را در پتو پیچیده یا بالشت را بغل کرده، میداند که اگر بخواهد، مربی برایش آغوش و گوش آمادهایست. اینجا، مهم است که کودک یادبگیرد خلوت داشتن هم بخشی از بودن در جمع است. و به معنی تنهایی نیست.
کتابخانه جاییست نه فقط برای گوش دادن به داستانی که مربی میخواند. بلکه فضاییست برای اینکه کودک بپرسید، حدس بزند و خلق کند. کتاب در گفتوگو را باز میکند.
در باغچه، مربیها فقط مسئول آب دادن نیستند. کنار کودک زانو میزنند، درباره دانهها حرف میزنند، شگفتزده میشوند از رشد برگ تازه. وقتی یکی از کودکان به برگ پژمرده اشاره میکند و میپرسد «چرا افتاده؟» مربی از همین سؤال، گفتوگویی درباره تغییر، رشد و زندگی آغاز میکند.
بالای دیوار لاستیکی، کودکی دارد تلاش میکند بالا برود. مربی پایین ایستاده و میگوید: «من حواسم به توئه. میخوای امتحان کنی دوباره؟» او نه هل میدهد، نه منع میکند، فقط پشتیبانی میکند.
در فضای آببازی، بچهها جریان های مختلف آب را امتحان میکنند. برای رساندن آب از جایی به جای دیگر همکاری می کنند. و شاید از همان آب برای آبیاری گیاهان یا گل بازی استفاده کنند.
پشت میز نجاری، مربی مراقب ایمنی است، ولی همزمان وقتی کودک اشتباه میکند، فورا تصحیح نمیکند. صبر میکند، میپرسد: «چهطوری میتونی درستش کنی؟» ما به توانایی کودک اعتماد داریم، و مربیها این اعتماد را در عمل نشان میدهند.
وقتی مربی به کودکانی که روی تختهسیاه نقاشی کشیده اند میگوید: «دوست داری برام بگی چی کشیدی؟» از موقعیت برای گشایش یک گفتگوی جدید بهره میبرد هم به او نشان میدهد که هم دیده می شود و هم برای مربی مهم است که کودک را بفهمد.
در شکوفا، مربی فقط "ناظر" یا "آموزگار" نیست. او همراه است، شنواست، اهل گفتوگوست. او محیط را تنظیم میکند، در کنار کودک یاد میگیرد، و میداند که رشد و یادگیری واقعی، از دل رابطه میجوشد. برای همین، هر گوشه از کلاس و حیاط، نه فقط یک فضا، بلکه فرصتیست برای یک رابطه معنادار.
اینجا جایی است که کودکی، به معنای واقعی کلمه، زندگی میشود. و هر کودک، با ریتم خودش، در دل این فضاها، رشد میکند.
ما فکر میکنیم انتخاب مهد کودک، فقط انتخاب یک مکان نیست؛ انتخاب یک جهانبینی است.شکوفا، برای خانوادههایی مناسب است که به دنبال رشد واقعی و درونی کودکاند.
اگر شما هم از آن دسته والدینی هستید که:
• دلتان میخواهد کودکتان شنیده و دیده شود، حتی وقتی ساکت است؛
• باور دارید که رشد هیجانی، پایهی یادگیری شناختیست؛
• برایتان مهم است که فرزندتان در امنیت روانی و بدون ترس از قضاوت، خودش باشد؛
• ترجیح میدهید کودکتان با بازی، کشف، گفتوگو و بر اساس علایقش یاد بگیرد، نه با حفظیات و تکرار؛
• دوست دارید مربی، نه فقط یک ناظر و آموزش دهنده ، بلکه همراهی گرم، حرفهای و اهل یادگیری باشد؛
• به جای «بچه خوب»، دنبال «کودک سالم و شاد» باشد؛
• معتقد باشد که آموزش خوب، از دل روابط امن و محیط غنی بیرون میآید؛
• و باور داشته باشد که همکاری والد و مربی، رمز ساختن دوران کودکیای است که بعدها به آن افتخار میکنیم.
شکوفا ممکن است همانجایی باشد که دنبالش میگشتید.
برای ما مهم است مخاطبی داشته باشیم از بین:
• والدینی که رابطه برایشان مهمتر از برنامه آموزشی استدر شکوفا، مربی فقط آموزش نمیدهد. شنواست، همراه است، حواسش به دل کودک هست. وقتی بچه بیحوصله است، دنبال دلیل نمیگردد، کنارش مینشیند. وقتی هیجانزده است، از او سؤال میپرسد. ما به احساسات اهمیت زیادی می دهیم. احساسات را دریجه ارتباط با دنیای درونیمان می دانیم و برای ما مهم است کودکان با درون خود ارتباط عمیقی داشته باشند. بنابرین زمان زیادی را صرف درک این احساسات و دنیای درونی و اثر آن بر روابطمان می کنیم. والدین هم در این حلقهاند؛ شنیده میشوند، دیده میشوند، شریک فرآیند رشد فرزندشاناند.
• برای والدینی کودک برایشان یک انسان مستقل و کامل ا ست و به دنبال یک همراه در مسیر پرورش این انسان هستند.بچهها اینجا لازم نیست مثل هم رشد کنند، یا مثل کتاب پیش بروند. هرکدام با ریتم خودش، راه خودش را پیدا میکند. مربیها این تفاوت را نه تنها میپذیرند و به آن احترام میگذارند، بلکه به آن به عنوان یک هدیه نگاه می کنند. به عنوان فرصت های طلایی. برنامهها و فضاها از دل همین تفاوتها ساخته شدهاند، نه از لیستهای سرفصل های از پیش تعیین شده.
• برای والدینی که دلشان میخواهد فرزندشان در محیطی گرم و واقعی بزرگ شودنه پرزرقوبرق، نه عجیب و صنعتی. شکوفا ساده است، صمیمی است، پر از آدم ها و موقعیت های واقعی. هر گوشهاش برای نیازی ساخته شده: ساختن، خلوتکردن، خیالبافی، دویدن… و بچهها یاد میگیرند این فضا را بفهمند و از آن مراقبت کنند.
• برای والدینی که مربی برایشان یک همراه حرفهای است، نه فقط یک ناظرمربیهای ما آموزشدیدهاند، بله. ولی چیزی فراتر دارند: دقت، عشق، و شهامت. آنها میبینند، صبر میکنند، ثبت میکنند، و بهموقع وارد میشوند. مهمترین چیزی که مربیان ما بلد هستند ،این است که عجله نداشته باشند. ارتباط آنها با کودکان سر وظیفه نیست. نگاهشان پر از کنجکاوی، احترام و توجه به کودکان است.
آنها در تلاش برای کشف دنیای درونی کودکان هستند.
• برای والدینی که دنبال جایی برای «نگهداری» نیستند؛ دنبال جایی برای شکوفا شدناندشکوفا فقط برای گذراندن چند ساعت نیست. اینجا جایی است که کودک تجربه میکند، احساس میکند، میسازد، اشتباه میکند، دوباره امتحان میکند…اگر چه همه تلاش ما برای این است که کودکان آینده رضایتمندانه ای داشته باشند، اما ما به کودکی به چشم «آینده» نگاه نمیکنیم؛ کودک برای ما همین حالا هم مهم و باارزش است و همه تلاشمان را برای نشان دادن این ارزشمندی میکنیم.
ما باور داریم کودک برای رشد واقعی، نیاز به فضاهای امن، رابطههای واقعی و شادیهای اصیل دارد؛ شادیهایی که از حس درکشدن، آزادی در انتخاب، و بازیهای معنادار میآیند، نه صرفاً از شلوغیهای موقت و پرزرقوبرق. بنابرین اگر شما به دنبال رضایتمندی و شادی ای هستید که از جنس امنیت درونی و اصالت است، نه به دنبال هیجانات مقطعی، شکوفا ممکن است برای شما انتخاب مناسبی باشد. ما دعوت میکنیم به ما سری بزنید...
در شکوفا، معتقدیم مربی اصلی کودکان، والدین آنها هستند و ما در مسیر پرورش این کودکان یک حمایت برای والدین هستیم. ما والدین را نه تماشاگر، بلکه همراه و همفکر خود میدانیم. شاید مهم تر از ارتباط کودکان با مهد، رابطه والدین آنها با ماست. چراکه کودکان به والدین خود نگاه میکنند. و امنیت را از پنجره نگاه والدین درک میکنند. بنابرین برای ما مهم است شما با شما ارتباط سازنده ای داشته باشیم. شما را بشنویم و خودمان را با شما درمیان بگذاریم. اگرچه کمی سخت است، اما ما در شکوفا تلاش میکنیم با شما رابطه ای انسانی و صمیمانه و اصیل ایجاد کنیم.
برای همین، ارتباط با خانوادهها برای ما فقط در حد اطلاعرسانی نیست. ما بسترهایی برای گفتوگو، فکر کردن مشترک، شنیدهشدن، و تصمیمگیری آگاهانه فراهم کردهایم:
انجام فعالیت با کودکان:
جلسات فردی دورهای (هر سه ماه یکبار):مربی با هر خانواده در فضای خصوصی و صمیمی مینشیند، با هم درباره تجربهی کودک، رشدش، دغدغهها و پیشرفتها گفتوگو میکنند.
نشستهای گروهی و گفتوگو محور:در این نشستها، والدین و مربیان و سایر همکاران شکوفا در کنار هم درباره موضوعات مهم جاری در کلاس و شکوفا تبادل تجربه میکنند.
دورهمیها و مناسبتهای خانوادگی:ما مشتاقیم گاهی بدون ساختارهای پیچیده و از پیش تعیین شده دور هم باشیم. مثل یک مهمانی دوستانه برای دید و بازدید صمیمانه.
ما اینجا نهتنها کودک، بلکه خانوادهاش را هم میشناسیم، میشنویم، و به مسیر رشد مان در کنار هم فکر میکنیم. ما و شما با هم حامیان توانمندتر شدن کودکان هستیم. بنابرین لازم است همسو حرکت کنیم.
ما باور داریم شروع هر رابطه، نیاز به زمان، توجه و همراهی دارد. ورود به مهد هم یکی از مهمترین گامهای کودکیست؛ بنابراین، نمیخواهیم این اتفاق مهم را ساده یا شتابزده طی کنیم. در شکوفا، فرایند ورود کودک با دقت طراحی شده تا با کمترین اضطراب و بیشترین حس اعتماد شکل بگیرد:
گام اول: دیدار در خانه
قبل از آنکه کودک برای اولینبار وارد مهد شود، یکی از مربیان به خانهاش میرود. در محیطی که برای کودک آشنا و امن است، یک دیدار آرام و دوستانه شکل میگیرد؛ بازی سادهای، گفتوگوی کوتاه، یا فقط بودن در کنار هم. این دیدار نخست، آغاز ساختن یک رابطه امن است.
گام دوم: روز اول حضور در مهد، همراه با مادر یا پدر
در نخستین روز حضور در شکوفا، مادر (یا پدر یا همراه کودک) در اتاقی نزدیک به کلاس میماند. کودک آزاد است هر زمان که خواست به او مراجعه کند. ما نه کودک را مجبور به جدایی میکنیم، نه والد را نگران رها میکنیم.
گام سوم: کمکم، فاصلهای بیشتر
وقتی مشاهده میکنیم کودک کمتر به سراغ مادر میرود و در جمع احساس امنیت میکند، قدم بعدی را برمیداریم: همراه کودک در فضایی کمی دورتر مستقر میشود مثلاً در طبقهای دیگر یا اتاقی دورتر. همچنان، کودک میداند که اگر نیاز داشته باشد، مادر نزدیک است؛ اما یاد میگیرد که میتواند بدون حضور دائمی او هم احساس خوبی داشته باشد.
گام چهارم: افزایش تدریجی زمان و فاصله
در روزهای بعد، با توجه به ویژگیهای هر کودک، بهتدریج زمان جدایی و فاصلهاش از مادر بیشتر میشود. بعضی کودکان زودتر آماده جدایی هستند، بعضی دیرتر. ما عجله نمیکنیم؛ با دقت، مشاهده و همراهی، آستانه تحمل کودک را میشناسیم و بر اساس آن پیش میرویم.
گام پنجم: حضور کامل در شکوفا
وقتی کودک بتواند با آرامش تمام مدت را در مهد بماند، و دیگر نیازی به مراجعه به همراهش نداشته باشد، ورود کامل او به جمع آغاز میشود. حالا دیگر، شکوفا خانه دوم اوست.